وبلاگ ادبیاتی ماه و درخت

وبلاگ ادبیاتی ماه و درخت

"ماه و درخت" فضایی است برای گشت‌وگذار در دنیای واژه‌ها، جایی که شعرها مثل برگ‌های درخت زمزمه می‌کنند و داستان‌ها زیر نور مهتاب جان می‌گیرند. اینجا قلم‌ها پرواز می‌کنند و احساسات ریشه می‌دوانند. به ماه و درخت خوش آمدید!
وبلاگ ادبیاتی ماه و درخت

وبلاگ ادبیاتی ماه و درخت

"ماه و درخت" فضایی است برای گشت‌وگذار در دنیای واژه‌ها، جایی که شعرها مثل برگ‌های درخت زمزمه می‌کنند و داستان‌ها زیر نور مهتاب جان می‌گیرند. اینجا قلم‌ها پرواز می‌کنند و احساسات ریشه می‌دوانند. به ماه و درخت خوش آمدید!

قطعه ادبی مهتابِ بی‌نشان

مهتابِ بی‌نشان

تو را به مهتابِ شبی آرام و پرستاره مانند کرده‌ام، همان‌گونه که بر آغوشِ دریا آرام گرفته و بر موج‌های خاموشِ شب سایه می‌افکند. 

گویی از جنسِ نور و رؤیاهایی هستی که تنها در افقِ جزیره‌ای ناشناس می‌توان یافت، جایی که زمین و آسمان در خاموشیِ شب با یکدیگر پیمانی پنهان بسته‌اند.

در هجومِ اندیشه‌های بی‌قرار، دلم تو را می‌جوید؛ از ترسِ آنکه با نخستین پرتوهای سحر، دیگر نباشی. صبح اگر فرا رسد و تو در کنارم نباشی،

 دلم از آتشِ دوری تو به آسمان خواهد چسبید؛ از بلندترین نقطه‌ی گیتی تو را خواهد نگریست، تا شاید آخرین نگاهش بر سیمای تو بیفتد.

و اگر این دنیا تحملِ نبودنت را از من بخواهد، دیگر چه تفاوتی دارد؟ بگذار شعله‌ی جانم را بر باد بسپارم، 

بگذار از این خاک برخیزم و در وسعتِ بی‌انتها محو شوم. تو را خواستم، اگر در کنارم نباشی،

 پس بگذار تنها به یاد تو بسوزم و در خاطره‌ی این شبِ بی‌همتا جاودانه گردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد